زیر گنبد کبود

زیر گنبد کبود

زندگی یعنی باور
میخواهم خودم را باور کنم
زیر این گنبد کبود

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

نوی زندگی نا خواسته با آدمایی رو به رو میشی که هرکس یه سازی میزنه

صدای این ساز جوری روی اعصابت میره که هویتت توی مارپیچ مغزت گم میشه

الان داری توی اون همه راه و بی راه دنبال هویتت میگردی

چقدر سخته یادت بیاد کی بودی !!چی بودی!! اصلا کجا بودی؟!!!

الان درک میکنم اون حس بد کسانی رو که فراموشی پیدا کردن

کسایی که توی یه حادثه کلا همه چیز از ذهنشون پاک شده

توی خیالها گم شدن سخته

توی رویاها و افکاری که نمیدونی از کجا اومدن

شاید خواب بودی!!!

ولی کسایی که فکر میکنن بیدارن و اطرافتو گرفتن و با حرفهای بی سر و تهشون محاصره ات کردن

میکن بیداری بودی

زندگی کردی

تازه یه عددی رو بهت میگن، میگن این عدد سن توست. تمام لحظه ها و ساعت ها و روزها و سالها

که زندگی کردی.

ولی من هیچ چیز را یاد ندارم.

الان باید این جمله معروف رو به کار برد

بودن یا نبودن! مساله این است.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۱:۲۰
نیلوفر بیات